كورس اثباتى
مديران در مديريت دولتى جديد ديگر به مسائل سياسى با بى توجهى نمىنگرند، بلكه حساسيت و گرايشهاى خاص مسائل را دنبال مىكنند و همواره خود را در معرض آزمونهاى سياسى و اقتصادى مىبينند.
ميزان ستادههاى كاركنان يك سازمان مشخص كننده كارايى يا بازده است و در واقع مقدار كارى است كه بايد انجام شود.
بهره ورى نسبت توليد كالاها و خدمات يا مجموعهاى از كالاها و خدمات (خروجى) به يك يا چند داده (ورودى) مؤثر در توليد آن كالاها و خدمات مىگويند.
پاسخگويى در برابر نتايج كار و روشن بودن مسئوليت، مديران و كاركنان سازمان را هوشيار مىكند تا در انجام كارهاى خود دقت لازم را مبذول دارند.
كارايى منحصر به بخش خصوصى و صنعت نيست، بلكه بخش عمومى و خدمات نيز بايد كارايى را مدنظر قرار دهند.
امروزه شاهد رويكرد جديدى در مديريت دولتى هستيم. به عبارت ديگر رويكردى كه براى رويارويى با مشكلات و مسائل پيچيده عصر حاضر شكل گرفته است. از اين رويكرد با نامهاى متفاوتى ياد مىشود. مديريت گرايى، مديريت دولتى نوين، دولت كار آفرين و ... همه اصطلاحاتى است كه از اين شيوه جديد خبر مىدهد.
مديريت نوين دولتى خصلتهايى دارد كه آن را از اداره امور دولتى سنتى متمايز مىكند. در اين رويكرد مسئوليت مديريت در دستيابى به اهداف سازمانى مورد توجه بيشترى است و انعطاف پذيرى در ساختار مديريت روبه فزونى مىنهد. ارزيابى و سنجش عملكردها با دقت همراه مىشود و اقتصاد، كارايى و اثربخشى به واژههاى آشناى اين رويكرد تبديل مىشود.
مديران در مديريت دولتى جديد ديگر به مسائل سياسى با بى توجهى نمىنگرند، بلكه حساسيت و گرايشهاى خاص مسائل را دنبال مىكنند و همواره خود را در معرض آزمونهاى سياسى و اقتصادى مىبينند. آنان تنها مجريان امور نيستند، بلكه رهبران سازمان محسوب مىشوند.
در اين روش نو جلب رضايت مشتريان كه همان مردم هستند، اهميت به سزايى دارد و سعى برآن است كه امور به دست خود آنان و براى آنان انجام بگيرد. ساختار عظيم دولتى نمىتواند به بهره ورى دست يابد مگر آنكه بخشهاى عملياتى و اجرايى خود را به بخش خصوصى (مردم) بسپارد و تنها نظارت و سياستگذارى را از آن خود بداند. به بهترين وجه آن، مقررات زدايى و كاهش قوانين دست و پاگير از جلوههاى رويكرد مديريت دولتى نوين است كه با تمايل به سمت خصوصى سازى نمايان مىشود.
در ضمن اين مديريت در جوامعى مناسب است كه در آن نظر ارباب رجوع و مشتريان سازمان داراى اهميت است. كرامت و ارزش انسان مدنظر بوده و پاسخگو بودن به نيازهاى مشتريان هدف اصلى سازمان است .
بهره ورى
درخصوص بهرهورى مقالههاى بسيارى نگاشته شده و روشهاى سنجش و اندازهگيرى و چگونگى ارتقا و افزايش آن مورد توجه بسيارى از مديران قرار گرفته است. بهرهورى نيز مانند ساير فعاليتهاى انسان بايد در بستر جامعه، سازمان و فرهنگ بررسى شود و به صورت امر انتزاعى منظور نشود. بهرهورى حاصل تعامل اجتماعى - فرهنگى است .
بهرهورى به معناى تحقق هدفهاى سازمان (واحدهاى مولد) و توليد حداكثر كالاها و خدمتها با مصرف حداقل منابع انسانى و مادى در واقع با حداقل هزينه و جلوگيرى از اتلاف ضايعات و عواقب نامطلوب به كمك فن آورى پيشرفته و به طور كلى با كاربرد و شيوههاى بهتر مديريت است .
بهره ورى آميزهاى است از كارايى و اثربخشى .
اثر بخشى
اثربخشى عبارت است از درجه و ميزان نيل به اهداف سازمانى. به بيان ديگر اثربخشى نشان مىدهد كه تا چه ميزان از تلاشهاى انجام شده و نتايج مورد نظر حاصل شده است و آن ميزان بازده صحيح و مناسب است و معناى كيفيت را به دنبال خود دارد، اهدافى مانند رضايت ارباب رجوع، كيفيت محصولات و ميزان دستيابى به آنان را مورد سنجش قرار مىدهد. «پيتر دراكر» در تعريف اثربخشى گفته است :
اثربخشى يعنى انجام دادن كارهاى مناسب و شايسته.
اثربخشى را مىتوان جلوهاى از تحقق امور زير دانست :
1- حذف كارهايى كه هيچ كس نبايد انجام دهد.
2- تفويض اختيار مناسب .
3- كارهاى باقيمانده را بايد مدير انجام دهد.
كارايى
ميزان ستادههاى كاركنان يك سازمان مشخص كننده كارايى يا بازده است و در واقع مقدار كارى است كه بايد انجام شود. كارايى شاخصى است در مورد چگونگى استفاده بهتر از منابع در سازمان (بهينه سازى استفاده از منابع)، كارايى عبارت است از نسبت برون داد واقعى به برون داد مورد انتظار (استاندارد)، به شرط اينكه منابع افزايش پيدا نكرده باشد.
كارگرى كه با ضايعات كمى كالا توليد مىكند يا معلمى كه در ميزان ساعات تدريس خود مطالب بيشتر و متنوعى به شاگردان خود ياد مىدهد، داراى كارايى هستند و آن بهترين شكل ممكن استفاده از منابع، سرمايه انسانى، زمان و... حركت به سوى كارايى است.
ستاده واقعى
------------ = كارايى
ستاده مورد انتظار
كارايى يعنى انجام دادن كارها به نحو شايسته »
باتوجه به تعاريف داده شده از اثر بخشى و كارايى به زبان ساده
بهره ورى به دست مىآيد. يعنى :
كارايى + اثربخشى = بهرهورى
بهره ورى نسبت ستادهها به دادهها است. بنابراين براى رسيدن به بهره ورى بايد به طور كارا و مؤثر عمل كرد. اگر سازمان بتواند به اهدافى كه در مورد ميزان دستيابى به رضايت ارباب رجوعان است، دست يابد، سازمان اثربخش است، اما اگر سازمان با كاهش تعداد كاركنان خود به همين هدف دست يابد، كارايى بالاترى از قبل داشته است. به اين سبب بهره ورى تلقى از اثربخشى و كارا بودن است. به عبارت ديگر بهره ورى نسبت توليد كالاها و خدمات يا مجموعهاى از كالاها و خدمات (خروجى) به يك يا چند داده (ورودى) مؤثر در توليد آن كالاها و خدمات مىگويند. اگر در مخرج كسر فقط يك داده مثلاً منابع انسانى قرار گيرد، به آن بهره ورى جزئى مىگوييم، اما اگر در مخرج كسر مجموعهاى از دادهها را داشته باشيم كه در توليد به كار گرفته شدهاند، به آن بهرهورى كل گفته مىشود.
ميزان ستادهها
__________________ = بهرهورى
ميزان دادهها
و اما به طور كلى بهرهورى عبارت است از :
استمرار انجام كار + اثر بخشى + كارايى = بهرهورى
عوامل مؤثر بهرهورى
1- عوامل داخل سازمانى: عواملى است كه توسط سازمان قابل كنترل است كه شامل: قوانين و مقررات، تشكيلات و سازمان، روشهاى انجام كار، منابع انسانى، محصولات، ماشين آلات و تجهيزات، فن آورى، مواد و انرژى است.
2- عوامل برون سازمانى: عواملى است كه توسط سازمان قابل كنترل نيست كه از آن جمله مىتوان به: تغييرات اقتصادى، تغييرات فن آورى، نيروى انسانى، زمين، سوخت و مواد خام اشاره كرد.
مشخصه مديريت دولتى نوين
- توجه بيشتر مديريت به اهداف سازمان،
- انعطاف پذيرى در ساختار مديريت ،
- سنجش دقيق عملكردها و دقت در آن ،
- جلب مشاركت مردم و توجه به خصوصى سازى امور دولتى ،
- توجه به نظر و خواسته ارباب رجوع ،
- مجريان و سياستگذاران به صورت كل ديده مىشوند،
- مقررات زدايى و كاهش قوانين دست و پاگير،
- پاسخگو بودن به نيازهاى جامعه و رضايت اهل آن ،
- تنها سياستگذارى و نظارت مختص به اين رويكرد است ،
- توجه به نظم و انضباط در بخش دولتى
بهرهورى در رويكرد مديريت دولتى نوين
عواملى كه باعث افزايش بهره ورى در رويكرد مديريت دولتى نوين مىشوند، عبارتاند از :
1- دستيابى به نتايج به جاى توجه به فرايند را كه در الگوهاى سنتى مردم بوده است، مورد عنايت قرار مىدهد كه اين امر مستلزم ايجاد استانداردهاى مشخص عملكردى است تا بتوان سازمان را براساس آن ارزيابى كرد.
2- ايجاد انعطاف پذيرى در قوانين و مقررات و كاهش آنها: به طور كلى در شرايط كارى اگر بپذيريم اجراى قوانين و مقررات دست و پاگير انرژى اعضاى سازمان را آزاد مىكند، در اين صورت ممكن است مقررات زدايى در بخش عمومى به نيرو بخشيدن آن كمك كند.
3- پاسخگو و مسئول بودن كاركنان و سازمانها :
مسئول بودن به معناى موظف بودن و مورد سؤال واقع شدن است .
پاسخگو بودن به معناى اين است كه همه اعضاى سازمان بايد در برابر اختيارات و وظايف محوله جوابگو باشند. به عبارت ديگر پاسخگويى فردى است، اما مسئوليت دسته جمعى است. در نهايت لازمه يك جامعه داراى يك دولت كارآفرين، پاسخگو بودن سازمانهاى دولتى در برابر مردم است. مردمى كه دولتمردان را به عنوان نمايندگان خود براى امور عمومى برگزيدهاند. مديريت دولتى نوين جهتگيرى خود را حركت به سوى پاسخگويى فعال قرار داده است .
پاسخگويى در برابر نتايج كار و روشن بودن مسئوليت، مديران و كاركنان سازمان را هوشيار مىكند تا در انجام كارهاى خود دقت لازم را مبذول دارند.
4- واگذارى بخشهاى زيادى از وظايف دولتى به بخش خصوصى :
به طورى كه دولت امور تصدى گرى خود را كاهش مىدهد و حاكميت خود را تقويت مىكند.
5- مورد توجه قراردادن ارباب رجوع :
يكى از عوامل رسيدن به بهرهورى، رضايتمندى مشتريان يك سازمان است و براى سنجش آن مىتوان از طريق صندوق پيشنهادات و شكايات - خطوط تلفن آزاد - مصاحبه با ارباب رجوع يا نظر سنجى از آنها به صورت رضايت يا عدم رضايت دريافت كرد.
6- تفويض بيشتر اختيارات :
در واگذارى اختيارات بايد به نكات زير توجه داشت :
- به كسانى كه نزديك به امور و فعاليتهاى سازمان هستند، اختيار و قدرت تصميمگيرى را اعطا كنيد و از اين طريق سطوح مديريت را كاهش دهيد.
- آموزش كاركنان را افزايش دهيد تا بتوانند با استفاده از فن آورى روز كارها را به بهترين شكل ممكن و در زمان كمترى انجام دهند.
- مديريت رده بالاى سازمان بايد پشتيبان تصميمهاى كاركنان رده پايين سازمان باشد.
7- توجه به كارايى در بخش دولتى :
كارايى منحصر به بخش خصوصى و صنعت نيست، بلكه بخش عمومى و خدمات نيز بايد كارايى را مدنظر قرار دهند. هرچند ممكن است در بسيارى از مواقع به دلايل سياسى و استراتژيك، اثر بخشى اولويت خود را بركارايى در امور دولتى تحميل كند. اما تحقق كارايى در بخش دولتى با توجه به مسائل زير تسهيل مىشود.
- حذف برنامههاى تكرارى،
- كاهش هزينههاى مربوط به دريافت ماليات ،
- استفاده از روشهاى نوين در ارايه خدمات ،
- حذف مقررات زايد ادارى و كاهش گردش كار ،
- تشويق روشهاى بازرگانى و رقابتى در بخش دولت ،
- تأكيد بر ارايه فرآوردههاى مطلوبتر و با ارزشتر،
- ايجاد زمينه هايى كه موجب خلاقيت و نوآورى در كاركنان مىشود،
- واگذارى قدرت تصميمگيرى در پايينترين سطوح سازمان،
8- حركت به سمت جداسازى واحدها در بخش دولتى :
تقسيم واحدهاى بزرگ دولتى به واحدهاى كوچك موجب استفاده از مزيت فرانشيز مىشود.
9- تأكيد برنظم و انضباط و جلوگيرى از اسراف در منابع :
نضباط و دقت در استفاده از منابع و جلوگيرى از ريخت و پاشهاى اضافى مىتواند موجب بازده بيشتر با منابع كمتر در بخش دولتى شود.
جمع بندى
مديريت دولتى نوين بايد در جستجوى رسيدن به مواردى همچون كنترل و نظارت بر منابع انسانى ناكارآمد، استقرار سيستمى كه بر صرفه جويى و كارايى تأكيد داشته باشد، استقرار نظام پرداخت براساس شايستگى و عملكرد كاركنان، برنامه ريزى كوتاه مدت براى سنجش برنامهها و پاسخگويى به كارهاى محوله باشد. لذا مىتوان با اين نگرش در جستجوى تحول براى ارتقا و بهبود بهرهورى درنظام دولتى بود.